حقوق خردسالان از منظر امام سجاد (علیه السلام)


 

نويسنده: سید علی حسینی قورتانی
منبع اختصاصی:راسخون



 

چکیده
 

در این نوشتار کوتاه می‌خوانیم که یکی از مشکلات پیش روی بسیاری از خانواده‌ها، تربیت نا شایستی است که از بدو تولد فرزند و یا حتی از زمانی است که طفل داخل رحم و شکم مادر می‌باشد. اساساً تربیت یکی از واژه‌های آشنای خانواده‌ها و در عین حال بسیار طاقت فرساست. بدین جهت تربیت با اهمیت‌ترین هدف و بلکه هدف همه تعالیم و معارف اسلامی است. زندگی انسان مسلمان در پرتو تربیت اسلامی معنا پیدا می‌کند و ارج و ارزش انسان به تربیت معنوی و اخلاقی اوست؛ و گرنه، به فرموده قرآن، مانند حیوان و بلکه از آن هم پست‌تر خواهد بود. مرحوم شهید مطهری در این زمینه می‌فرمایند: تکامل انسان به دو فضای باز و بلامانع نیازمند است فضای اجتماع و بیرون، دیگر فضای روح و درون. در فضای اجتماعی انسان نیازمند به زندگی اجتماعی است و نیازمند به فضای اجتماع است؛ فضای اجتماعی باید برای رشد و تکامل و پرورش مساعد باشد، مانع برای رشد و تکامل افراد و استفاده آن‌ها از حقوق طبیعی و اجتماعی شان ایجاد نکند. به عبارت دیگر بشر طبعاً در اجتماع یک سلسله حقوق دارد که رشد و تکاملش بسته به استیفای آن حقوق و تکالیف وابسته به آن‌هاست. افراد باید حقوق یکدیگر و آزادی یکدیگر را برای استیفاء و استفاده از حقوق خود محترم بشمارند، ولی تاریخ همواره نشان داده است که آزادی افراد به وسیله افراد دیگر تهدید شده است، همان طوری که امنیت افراد نیز به وسیله افراد دیگر تهدید می‌شود و همان طور که تعلیم و تربیت صحیح افراد نیز به وسیله افراد دیگر تهدید می‌شود و افرادی به جای تعلیم و تربیت صحیح، تعلیم و تربیت را به صورت نا صحیح و نا مطلوبی در می‌آورند. استعبادها، استثمارها، اسارتهای افراد و اقوام به دست افراد و اقوام دیگر، چیزی جز سلب آزادی آن‌ها نیست. ما در این نوشتار کوشیده‌ایم آن حقوقی که امام سجاد (علیه السام) در مورد تربیت صحیح کودکان در بدو تولد، از اهمیت بسیار والائی برخوردار است بیان شود.
کلید واژه: کودک، رساله الحقوق، حقوق کودک، محبت و مهربانی، گذشت، تربیت در زندگی، تعلیم و تربیت

مقدمه و پیشگفتار
 

باید توجه داشت که اساس توجه به خانواده در کنار یک رسالت همگانی و بین‌المللی است. زیرا نقش خانواده در بهتر و زیبا تربیت نمودن کانون خانواده از نقش به سزائی بر خوردار است. بدین جهت همان پیامبری که رسول بود و مسئولیت اداره جامعه اسلامی را داشت و مسئول دین تمامی انسان‌هاست همان گونه که قرآن کریم می‌فرماید: وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا (1) یعنی: پیامبر ما، رسول بود و نبی بود برای همه‌ی مردم. پشت سر رسالت بین المللی و جهانی، اما در ادامه می‌فرماید به این که نسبت به خانواده‌ی خود نیز وفادار بود چنان که قرآن می‌گوید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَه» (2) یعنی: خانواده‌اش را فراموش نمی‌کرد و به ایشان دستور می‌داد. یعنی مسائل مهم شما را از مسائل جزئی باز ندارد. بدین جهت گاه اتفاق می‌افتد که ما انسان‌ها به خاطر مسئولیت‌های اجتاعی، از فرزندان خویش غفلت می‌کنیم و همچنین گاهی مسئولین مملکتی به خاطر کارهای کلانی که دارند، بچه‌هایشان از دست می‌روند؛ لذا به بچه‌اش نمی‌رسد. هر چند که آدم خوبی هم هست. ولی بچه‌اش از دستش رفت؛ و در جای دیگری در اهمیت کانون خانواده می‌فرماید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (3) یعنی: ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسری‌های بلند بر خود بیفکنند، این (عمل) مناسب‌تر است، تا (به عفّت و پاکدامنی) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده مهربان است. شاهد کلا همان قسمت اول آیه شریفه است که نسبت به حتی همسران دستور گفت و شنود و نشست و بر خواست می‌دهد؛ و در جای دیگری می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ (4) یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌ها است نگاهدارید، آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نمی‌کنند و دستورات او را دقیقا اجرا می‌نمایند. در حقیقت اجتماع بزرگ از واحدهای کوچکی تشکیل می‌شود که «خانواده» نام دارد، و هر گاه این واحدهای کوچک که رسیدگی به آن آسان‌تر است اصلاح گردد کل جامعه اصلاح می‌شود، و این مسئولیت در درجه اول بر دوش پدران و مادران است. مخصوصا در عصر ما که امواج کوبنده فساد در بیرون خانواده‌ها بسیار قوی و خطرناک است، برای خنثی کردن آن‌ها از طریق تعلیم و تربیت خانوادگی باید برنامه ریزی اساسی‌تر و دقیق‌تر انجام گیرد.
نگاهی گذرا به رساله الحقوق امام سجاد (علیه السلام)
باید دانست که بعد از قیام حضرت ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) یکی از علومی که به شدت به فراموشی سپرده شده بود علم الاخلاق و چگونگی زندگی کردن بود زیرا مردم آن زمان متاسفانه گرایش شدیدی به دنیا و و جمع ثروت شده بودند زیرا زمانی که مقاتل معتبر قیام امام حسین (علیه السلام) را مرور می‌کنیم به این نتیجه خواهیم رسید لذا امام سجاد (علیه السلام) بر آن شد که نسبت به آخرت و آداب زندگی آنچه به فراموشی سپرده شده است را بازگو نماید بدین جهت است که یکی از منابع بسیار پر محتوا یادگاری است از امام سجاد (علیه السلام)، همان رساله الحقوق امام سجاد (علیه السلام) است. به طور اجمال می‌توانیم بگوئیم که کسانی از بزرگان این رساله را در کتاب‌های خود نقل نموده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به 1.حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی (متوفی 381) در کتاب “تحف العقول”. 2. ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق (متوفی 382) در سه اثر خود یعنی “من لا یحضره الفقیه” (باب الحقوق، حدیث 1، ج 2 ص 376) کتاب “الخصال” (ابواب الخمسین و مافوقه. حدیث 1، ج 2 ص 126) کتاب “المجلس” یا “الامالی” (مجلس 59 صفحه 222) و 3 - ابو نصر حسن بن فضل بن حسن طبرسی (فرزند صاحب مجمع البیان، قرن 6) در کتاب “مکارم الاخلاق” (صفحه 230)؛ و همچنین در جوامع روایی متأخر تر (قرن 10 و 11) ملا محسن فیض کاشانی در “الوافی” و شیخ حر عاملی در “وسایل الشیعه” (ابواب جهاد النفس باب 3، ج 11 ص 131). رساله حقوق را از “من لا یحضره الفقیه” صدوق گزارش کرده‌اند. اما ملا محمد باقر مجلسی در بحار الانوار آن را از “تحف العقول” نقل کرده است. از پنج منبع اصلی، رساله حقوق، در دو کتاب “تحف العقول” و “مکارم الاخلاق” فاقد سند است. مسند رساله در کتاب “الامالی” همان سند کتاب “من لا یحضره الفقیه” است. بنابراین رساله مجموعا دو سند دارد یکی طریق خصال و دیگری طریق من لا یحضره الفقیه. راوی مباشر رساله حقوق جناب ثابت بن دینار مشهور به ابوحمزه ثمالی (متوفی 150) از اصحاب کبار چهار امام (سجاد، باقر، صادق و کاظم علیهم السلام) می‌باشد. در طریق “خصال”علی بن احمد بن موسی توثیق نشده است؛ و در طریق “من لا یحضره الفقیه” نیز جعفر بن محمد بن مسرور از مشایخ صدوق به همین مشکل مبتلا است. اگر چه صدوق از وی با ادعیه “رضی الله عنه” و “رحمه الله” یاد می‌کند اما مبنای رجالی“مشایخ الثقه ثقه” پذیرفته نیست. اگر رساله حقوق محتوی فقهی داشته باشد. دو سند رساله ضعیف ارزیابی می‌شود. (رجوع کنید به معجم رجال الحدیث ج 3 ص 166). لازم به ذکر است نجاشی (متوفی 450) در کتاب “رجال” خود، طریق دیگری برای رساله حقوق امام سجاد (ع) منقول از ابوحمزه ثمالی ذکر کرده است، که فارغ از محمد بن فضیل که مشترک بین دو راوی هم طبقه ضعیف و موثق است (معجم رجال الحدیث ج 3 ص 392) سند آن صحیح می‌باشد، هر چند جناب نجاشی متن رساله را متذکر نشده است. به هر حال رساله حقوق در صناعت فقهی به شکل سندی مبتلی است. حقوقی که امام سجاد (علیه السلام) در این رساله، بدان پرداخته‌اند، انحصار به احکامی ندارد که نقض و از بین بردن آن‌ها معصیت و موجب مجازات اخروی باشد،‌ بلکه حتی در مواردی که نقض آن‌ها به اجرایی شدن حد و تعزیر دنیوی منتهی می‌شود، منحصر نمی‌شود بلکه رساله حقوق در بردارنده “ وظایف اخلاقی و اجتماعی ” یک مؤمن می‌باشد. البته این به آن معنی نیست که رساله خالی از تکالیف فقهی است. اما تکیه بر این نکته است که صبغه غالب رساله فقهی حقوقی نیست. اخلاقی تربیتی است. حقوق و وظایف اخلاقی مورد نظر رساله به طور پراکنده در روایات دیگر معصومان مورد بحث قرار گرفته، اما گرد آوری و بیان مضبوط و مرتب این حقوق در یک رساله مستقل بی‌سابقه است. این رساله دارای 51 حق می‌باشد که امام سجاد (علیه السلام) سعی نموده است که با ظرافت و دقت بسیار زیادی تمام مشکلات جامعه را (اعم از فردی یا اجتماعی) را گوشزد نماید. (6)

فصل دوم: بیان حقوق کودکان
 

کودک به عنوان یک مرجع مهم احساسات و عواطف پدر و مادر در بهتر تربیت نمودن والدین به عنوان یک الگو نقش به سزائی در رشد معنوی و دینی آن‌ها می‌توانند ایفاء نمایند. امام سجاد (علیه السلام) در نقش طفل و وظیفه والدین بیاناتی دارند که به شرح مختصری از آن می‌پردازیم. «وَاَمَّا حَقُّ الصَّغیرِ فَرَحِمتَهُ وَتَثقِیفِهِ وَتَعلِیمِهِ وَالعَفوُ عَنهُ وَالسِّترُ عَلَیهِ وَالرِّفقُ بِهِ وَالمَعُونَةُ لَهُ وَالسِّترُ عَلی جَرائِرِ حِداثَتِهِ فَاِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوبَة وَالمُداراةُ لَهُ وَتَرکُ مُمَاحَکَتِهِ فَاِنَّهُ اَدنَی لِرُشدِهِ.» (7) یعنی: و أمّا حقّ فرد خردسال: مهربانی نمودن با او، پرورش او، آموزش او، گذشت و بخشیدن از او، پرده پوشی [بر عیوب] او، ملایمت با او و یاری کردن او، و پوشاندن خطاهای کودکانه او- زیرا این طرز رفتار موجب توبه و بازگشت است-، و مدارا با او، و عدم تحریکش [با عیبجوئی و خرده گیری]، که بی‌شکّ این برخورد به هدایت و رشد او نزدیک‌تر است.

1 . محبت و مهربانی نمودن
 

از کلمه فَرَحِمتَه (8) در بیان امام سجاد (علیه السلام) همان مهربانی را استنباط می‌کنیم. اصولا فرزندان دارای روحی بسیار لطیف می‌باشند و جز مهربانی را بر نمی‌تابد. کودک روانی لطیف و ظریف دارد به خاطر همین است که باید جز محبت و جز مهربانی بر وی روا نداشت. او ظرفیت عتاب و تندی ندارد و زود می‌رنجد و می‌گرید. این که در سوره لقمان برای نام بردن فرزند خود، لقمان حکیم یا بُنَیَّ:آورده یعنی‌ای فرزندم، از برای شفقت و مهربانی پدر بر فرزند است به دلیل این که یا بُنَیَّ اسم مصغر است و آوردن آن به دلیل شفقت و مهربانی لقمان بر فرزند خویش می‌باشد. (9) به بیانی رسا و زیبا تر این که به طور طبیعی پس از ولادت، فرزند را دو سال شیر می‌دهند. در این مدت کودک تمام نیروی مادرش را مک می‌زند. مادر علاوه بر شیره جان خویش مهربانی و محبت خود را نیز تقدیم او می‌کند. اساساً این محبت و علاقه ریشه او از قبل از تولد نوزاد بسته شده است بدین بیان که آغاز ولادت نوزاد و یا پیش از آن، از درون پدر و مادر جوشش می‌یابد و روحیه و اخلاق و اعمال آن‌ها را دگرگون و فعال‌تر می‌کند. مادر از لذات و آسایش خود می‌گذرد و همّش مصروف نگهداری و تغذیه و آسایش نوزادش می‌شود، هر چه از خود می‌کاهد به مصلحت نوزادش می‌افزاید و پدر به کار بیشتر و توسعه فعالیت و در آمد. نوزاد بیش از خصائص میراثی، هم غذای بدنی از مادر می‌گیرد و هم عواطف رحمت و محبت و ایثار و از خود گذشتگی؛ و از پدر اندیشمندی و پایداری و کار و کوشش، و از هر دو، احساس مسئولیت و بردباری و سرپرستی و تربیت؛ و ترکیب و تأثیر همه این‌ها در لوح ساده روح کودک، نقش می‌بندد و موزون و متعادل رشد می‌کند و پیش می‌رود تا به سن بلوغ رسد. باز، نه نیازهایش متوقف می‌شود و نه علاقه و رشته‌های عواطف والدین از فرزند گسسته می‌شود و نه از کوشش آنان برای تکمیل رشد بیشتر و انتقال اندوخته تجربیات و آماده کردن وسائل زندگی و استقلال و تهیه کار و در آمد و تعلیم و ارشاد فرزندان، کاسته می‌گردد. سپس نوبت به نوادگان می‌رسد و همچنین ادامه می‌یابد تا پایان زندگی و چشم انداز دورتر و پس از مرگ. بر انگیزنده استعدادها و قوای فکری و قدرتهای عضوی و جهت یابی و نقش اجتماعی و کثرت و وسعت یابی محصولات طبیعی که مکمّل انسان‌ها و کشف و چاره ساز مشکلات اجتماعی و علمی، نخست همین محرک‌های عاطفی و مسئولیت‌های ناشی از آنست، که اگر جریان آن مسدود یا منحرف شود و یا از سرچشمه بخشکد، انسان تهی و خشک و بی‌تحرّک می‌شود و یا دچار حرکاتی انحرافی و زیان‌بخش کسانی که عواطف جوشانی نسبت به اولاد و خویشان ندارند یا عقیم و بی‌کس اند، دچار جمود و خمودی و وازدگی می‌شوند. یا اگر حرکت و کوششی دارند، چون در مسیر عواطف تنظیم شده و طبیعی نیست، مختل و جا به جا شده و چه بسا زیان بخش و مخرّب است. به هر حال هیچ محرّک و انگیزه ای جای این عواطف درونی و فطری را پر نمی‌کند.
آنان که اجتماع را اصل و خدمت به اجتماع را شعار حرکت و کوشش می‌دانند، برای آنست که آگاه یا نا آگاهانه خدمت به اجتماع به سود خود و وابستگانشان می‌انجامد که در ضمن اجتماعند. اجتماع جمع افراد است، افراد اگر پیوند ریشه‌ای و شناخته شده‌ای با هم نداشته باشند و یا مخالف و دشمن شناخته و ناشناخته باشند، هیچ فردی نمی‌تواند کار و کوشش و فداکاری خالص و بی‌دریغ برای دیگران داشته باشد، اگر باشد برای حفظ منافع مشترک و موقت است و یا برای خود و نسل خود که در ضمن اجتماعند.
 
اگر کسانی آگاهانه و خالص برای دیگران و یا قرب به خدا- نه تسکین دشمنی‌ها و گشودن عقده‌ها- خدمت و فداکاری کنند، بسیار اندکند، و به حساب همه افراد در نمی‌آیند. از این رو هیچ محرّک و انگیزنده‌ای، برای عموم مردم، جای این عواطف عمیق فطری و طبیعی و مایه دار را پر نمی‌کند. فعالیت و گسترش این عواطف رهگشای وراثت خونی و اکتسابی است. بنابرین پدران و مادران از طریق وراثت طبیعی و کار و کوشش ارادی، مکتسبات فکری و اخلاقی خود را بی‌واسطه به اولاد و اقرباء منتقل می‌کنند و به واسطه آنان به دیگران و اجتماع. همه‌ی ذخائر و کوششها به وراثت پایان می‌یابد و از آن آغاز می‌شود و همین مبنای تکامل است. تأثیر و تأثّرها و جذب و ان جذاب‌های محرک و متقابل و متکامل همی پیش می‌رود، وارثان، محرّک و انگیزنده نیروهای ارث گذاران و ذخیره کنندگان قدرت و تحرّک بالقوه و حاصل کار برای وارثانی هستند که خود ارث متحرّک و زنده‌اند و وارث مالی، و سرمایه و مال، وارثان بیجان و بی‌حرکتند و با هم منشأ تولیدهای دیگر و همه، مولود انسان (نه انسان مولود تولید)، و مؤثّر در یکدیگر، و در نتیجه هر وارثی به نسبت تحریک و تولید و نزدیکی و وراثت خونی، سهم و نصیبی از موالید مالی دارا می‌شوند. (10) این نکته را نیز باید خاطر نشان شویم که برخی از خانواده‌ها بر اثر اهمیت ندادن به احساسات و عواطف فرزندان و ایجاد مهر و محبت نسبت به کودکان خود، دچار نوعی وازدگی و خمودی می‌شوند و حتی گاهی ساعت‌ها و یا روزها را مسئول عمر و زندگی خویش می‌دانند. مرحوم استاد فلسفی در یکی از کتاب‌هایش به عنوان شاهد مثال مطب این داستان واقعی را یاد آور شده‌اند و فرموده‌اند: چند سال قبل در مجله ای خواندم که در یکی از خانواده‌های بزرگ اروپایی که به نحوست سیزده عقیده‌ی ثابتی داشتند دختری در روز سیزدهم ماه متولد شد زمانی که دختر بزرگ شد و فهمید که در روز سیزده به دنیا آمده ناراحت و آزرده خاطر گشت و هر قدر بزرگ‌تر می‌شد بر نگرانی‌اش می‌افزود و همیشه متأثر و افسرده به نظر می‌رسید. او عقیده داشت که نحوست روز ولادت، باعث بدبختیش خواهد شد. پدر و مادر برای درمان دختر به روانشناسی متوسل شدند تا مگر نگرانی وی را علاج کند و او را از تشویش و اضطراب خلاص نماید. روانشناس تمام قدرت علمی خود را برای تسکین خاطر دختر، به کار برد ولی نتیجه ای نگرفت، او خود را تیره روز و بدبخت می‌دانست و همواره از بدبختی خود با یگران سخن می‌گفت. دختر پس از فراغت از تحصیل، شوهر کرد و فرزند آورد ولی همیشه در آتش نگرانی می‌سوخت. روزی با همسر و کودک خود در ماشین شخصی نشسته بود و از خیابان عبور می‌کرد. دکتر روانشناس بین راه، آن‌ها را دید، ایست داد، ماشین توقّف کرد، نزدیک آمد و به زن جوان گفت: دیدی گفته‌های من صحیح بود و تو بی‌جهت نگران بودی و زندگی را بر خود تلخ می‌کردی، می‌بینی که اکنون در کمال سلامت با همسر مهربان و کودک عزیزت زندگی می‌کنی. زن جوان گریان شد و با ناراحتی گفت: آقای دکتر، من یقین دارم که عاقبت نحسی سیزده دامنگیر من خواهد شد و مرا بدبخت خواهد کرد! فال بد، برای کسانی که به آن عقیده دارند، یکی از عوامل مهمّ ایجاد نگرانی و عقده‌ی روحی است و اهمیّت آن به اعتبار اختلاف موارد و درجات شدّت و ضعف نگرانی، و هم چنین طول مدّت آن، تفاوت می‌کند، بعضی از نگرانی‌های فال بد، صاحبش را چند روز یا چند ماه آزار می‌دهد و گاهی مانند آن دختر اروپائی، یک عمر در عذاب و گرفتاری است. (11)

2. تعلیم و تربیت کودک
 

باید دانست که هم تعلیم در منطق دین ما مهم تلقی شده است و هم تربیت نمودن راهگشای انسان‌هاست؛ و هر دو نیز مانند دو بال پرنده که برای پرواز نمودن احتیاج دارد، ضروری می‌باشد. چنانکه خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ (12) یعنی: و آن‌ها را پاکیزه کند، و کتاب و حکمت بیاموز. که در آیه مورد نظر، هدف این بعثت را «تهذیب و تزکیه نفوس» و «تعلیم کتاب و حکمت» دو هدف بزرگ نهایی را تشکیل می‌دهد. بنابرین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است که انسان‌ها را هم در زمینه علم و دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسیله این دو بال بر اوج آسمان سعادت پرواز کنند، و مسیر الی اللَّه را پیش گیرند، و به مقام قرب او نائل شوند. این نکته نیز شایان توجه است که در بعضی از آیات قرآن «تزکیه» مقدم بر «تعلیم» و در بعضی «تعلیم» مقدم بر «تزکیه» شمرده شده، یعنی از چهار مورد در سه مورد تربیت بر تعلیم مقدم است، و در یک مورد تعلیم بر تربیت مقدم شده است که خود اهمیت بسیار زیاد تربیت را می‌رساند. بدین جهت است که امام سجاد (علیه السلام) به هر دو مورد در این بخش اشاره نموده‌اند. آنجا که می‌فرماید:... وَتَثقِیفِهِ وَتَعلِیمِهِ. (13) یعنی: پرورش او، آموزش او ست. اساسی‌ترین و ضروری‌ترین حق فرزند و خردسال تربیت اخلاقی و معنوی اوست. تربیت با اهمیت‌ترین هدف و بلکه هدف همه تعالیم و معارف اسلامی است. زندگی انسان مسلمان در پرتو تربیت اسلامی معنا پیدا می‌کند و ارج و ارزش انسان به تربیت معنوی و اخلاقی اوست؛ و گرنه، به فرموده قرآن، مانند حیوان و بلکه از آن هم پست‌تر خواهد بود. مرحوم شهید مطهری در این زمینه می‌فرمایند: تکامل انسان به دو فضای باز و بلا مانع نیازمند است فضای اجتماع و بیرون، دیگر فضای روح و درون. در فضای اجتماعی انسان نیازمند به زندگی اجتماعی است و نیازمند به فضای اجتماع است؛ فضای اجتماعی باید برای رشد و تکامل و پرورش مساعد باشد، مانع برای رشد و تکامل افراد و استفاده آن‌ها از حقوق طبیعی و اجتماعی شان ایجاد نکند. به عبارت دیگر بشر طبعاً در اجتماع یک سلسله حقوق دارد که رشد و تکاملش بسته به استیفای آن حقوق و تکالیف وابسته به آن‌هاست. افراد باید حقوق یکدیگر و آزادی یکدیگر را برای استیفاء و استفاده از حقوق خود محترم بشمارند، ولی تاریخ همواره نشان داده است که آزادی افراد به وسیله افراد دیگر تهدید شده است، همان طوری که امنیت افراد نیز به وسیله افراد دیگر تهدید می‌شود و همان‌طور که تعلیم و تربیت صحیح افراد نیز به وسیله افراد دیگر تهدید می‌شود و افرادی به جای تعلیم و تربیت صحیح، تعلیم و تربیت را به صورت ناصحیح و نامطلوبی درمی‌آورند. استعبادها، استثمارها، اسارتهای افراد و اقوام به دست افراد و اقوام دیگر، چیزی جز سلب آزادی آن‌ها نیست. (14) بدین جهت اساسی‌ترین و مهم‌ترین حق فرزند، همان تعلیم و تربیت فرزند است. بلکه هدف، همه تعالیم و معارف اسلامی است و اگر اعضاء خانواده اهتمام جدی‌تری را نسبت به این دو موضوع داشته باشند در رشد معنوی و الهی فرزندان بسیار موثر است. به طور کلی جرم هائی که معمولا در بین جوانان ما شاید اتفاق می‌افتد و یا روی آوردن برخی از جوانان جامعه کنونی و غربی به مواد مخدر و روان گردان، همه‌ی آن‌ها ناشی از سوء تدبیر خانواده‌هاست.

3. گذشت و خطاپوشی در رفتار کودک
 

به طور جزم و قطع خانواده‌ها به این نکته توجه ویژه دارند که روح فرزند بسیار لطیف و شکننده است و وابستگی بسیار شدید و زیادی نسبت به والدین خود یعنی پدر و مادر و حتی نسبت به دیگرانی که به طور واسطه و یا غیر واسطه با این فرزند ارتباط تنگاتنگ دارند، می‌باشد. اساساً فرزند احتیاج به توجه شدید نسبت به دیگران دارد. گاهی اتفاق می‌افتد که والدین فرزند مراجعه به مشاوری امین می‌کنند و از شیطنت‌های دست و پا دار فرزند خود به وی شکوه دارند و او نیز توجه بسیار شایان طفل را به آن‌ها تجویز می‌نمایند. نکته اساسی که در این جا باید مورد توجه واقع گردد این است که آن زمانی که کودک ما خطایی مرتکب می‌گردد ما در صدد تنبیه او بر می آئیم ولی باید بدانیم که نسبت به توانایی عاطفی و جسمی او باید تنبیه شود و داروی گذشت و خطا پوشی بهترین داروی فرزند می‌باشد. در صحنه زندگی اجتماعی بشر، کمتر کسی را می‌توان یافت که از عیب پاک بوده و از لغزش مصون باشد. اگر هم چنین افرادی پیدا شوند، بسیار نادرند؛ زیرا انسان همواره گرفتار کشمکش غرایز حیوانی و تمایلات عالی انسانی خویش است و هر کاری هم که از او سر می‌زند، فرایند نزاع این دو نیروست. پس به طور طبیعی، نمی‌توان انتظار داشت همه کارهای یک فرد درست و پسندیده باشد. هر کس به مقتضای حال خود کم و بیش لغزش‌هایی دارد. زیان ناشی از این لغزش‌ها، همیشه منحصر به خود انسان نمی‌شود، بلکه در مواردی گریبان دیگران را نیز می‌گیرد و موجودیّت و منافع آنان را به خطر می‌اندازد. این حکم در مورد فرزندان ما نیز استثناء بردار نیست زیرا زمینه خطا و اشتباه در اعمال و رفتار کودک بسیار است. آنان در ابتدای مسیر رشد هستند، نه رشد بدنی کافی یافته‌اند و نه عقل و تدبیرشان به حد کمال رسیده است. بنابراین، امکان هر نوع لغزش و خطا در رفتار و گفتارشان وجود دارد. والدین و بزرگسالان باید این واقعیت را بپذیرند که کودکانشان انسان‌های کوچکی بیش نیستند و انتظار بزرگان از آنان داشتن خطاست. پس بجاست که از خطاهای آنان با کرامت و بزرگواری در گذرند و پوزش آنان را به راحتی بپذیرند. در کودکان و نوجوانان، به خاطر عدم رشد کامل عقلانی، زمینه لغزش بسیار است و اشتباه و تقصیر در اعمال و رفتارشان دور از انتظار نیست. واکنش والدین و بزرگ‌ترها، در برابر این لغزش‌ها، دو نوع است یکی آنکه خطاهایشان را سریع به آنان گوشزد کنند، و احیانا به تنبیه و سرزنش آنان بپردازند و دیگر آنکه، ضمن داشتن حساسیت و توجه، به روش خطاپوشی و تغافل که روشی درست و اثر بخش است، روی آورند؛ چرا که تغافل از اصول مهم تربیتی است؛ یعنی والدین خود را به غفلت بزنند و چنان وانمود کنند که خطای فرزندشان را ندیده‌اند. چنانچه والدین چنین رفتاری داشته باشند، امکان پشیمانی و بازگشت از خطا بیشتر است؛ اما اگر کودکان و نوجوانان در مقابل هر خطا و تقصیری با سرزنش و تنبیه والدین رو به رو شوند، احساس مجرم بودن کرده، چنان می‌اندیشند که دیگر اعتبار و ارزشی نزد والدین و بزرگسالان ندارند. این امر باعث می‌شود که در مراحل بعد نیز لغزش و خطا برایشان زشت نباشد و ارتکاب آن امری عادی شمرده شود. گذشته از این، سرزنش و تذکرهای پیاپی، بذر لجاجت را در وجود فرزند می‌افشاند و زمینه پذیرش اندرز را در او نابود می‌کند. امام زین العابدین (ع) به خاطر اهمیت اصل خطاپوشی و تغافل، این حق را مورد تاکید قرار داده و دو بار آن را بر زبان رانده است. آن بزرگوار فایده و سبب خطا پوشی را نیز بیان کرده، می‌فرماید: پوشاندن لغزشهای دوران کودکی و نوجوانی به بازگشت آنان و پرهیز از خطا و لغزش می‌انجامد. همانگونه که امام سجاد (علیه السلام) در بیانی نورانی می‌فرمایند: ... وَالعَفوُ عَنهُ. وَالسِّترُ عَلَیهِ ... وَالسِّترُ عَلی جَرائِرِ حِداثَتِهِ فَاِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوبَة. (15) یعنی: گذشت و بخشیدن از او، پرده پوشی [بر عیوب] اوست. ملایمت با او و یاری کردن او، و پوشاندن خطاهای کودکانه اوست. مرحوم فیض کاشانی در محجه البیضاء داستانی را نقل نموده که بدون ارتباط با جریان عفو و بخشش خطای کودک نیست که ابو مسعود انصاری گفت: من با تازیانه مشغول زدن غلامم بود که دوبار صدائی از پشت سرم شنیدم که گفت: ای ابو مسعود بدان (نگاه کن)! چون روی خود را برگرداندم دیدم پیغمبر اکرم (ص) ایستاده و مرا صدا می‌زند! فوراً تازیانه را از دست انداختم و نزد آن حضرت آمدم. رسول خدا (ص) فرمودند: ای ابو مسعود! به خدا سوگند قدرت خدا بر تو بسیار بیشتر از قدرت تو بر این غلام و بنده‌ی ضعیف می‌باشد قدرت خدا بیشتر است، او را نزن (16)

4 – رفق ومدارا با کودک
 

اساساً فرزند خرد سال دارای روح سرشار از عاطفه است و حتی از پدر و مادر خود انتطارات بسیار زیادی دارد که گاهی از این انتظارات برای والدین بسیار طاقت فرسا ست از این رو بر مدارا نمودن فرزندان توصیه اکید شده است. نقل این بیان نورانی خالی از لطف نیست که روایت شده از حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) که فرمود : هشت خصلت است که در هر که باشد، خداوند او را داخل بهشت می‌کند و رحمت خود را بر او بگستراند. کسی که یتیمی را نزد خود جای دهد کسی که احسان و نیکی به پدر و مادر کند کسی که نیکو تربیت کند فرزند خود را و کسی که رفق و مدارا کند با مملوک و زیر دست خود کسی که بر ضعیف رحم کند کسی که از خود انصاف دهد کسی که بهر کس احسانی نماید کسی که توسعه و گشایش دهد در نفقه خود (17) بدین جهت باید دانست که روحیه لطیف کودک با اندک تندی و خشم، آزرده می‌شود. بنابراین، بزرگسالان، به ویژه والدین، باید از گلهای زندگی خویش با لطافت و نرمی مراقبت کنند، و با صبر و حوصله در برابر آزارهای کودکانه آنان عطوفت و ملاطفت نشان دهند و جز در موارد استثنایی نگاه تند و چهره خشمگین بدانان نشان ندهند. چنانکه حضرت سجاد (علیه السلام) نیز در این باره می‌فرمایند:.. وَالرِّفقُ لَهُ. وَالمُدارَاةُ لَه (18) یعنی : ملایمت با او و مدارای فرزند نماید. از بیان قرآن کریم نیز رفق و مدارای پدر و مادر به فرزندان و همچنین زن و مرد نسبت به یکدیگر کاملا روشن می‌گردد چنانکه خدای تعالی می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیم (19) یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آن‌ها بر حذر باشید، و اگر عفو کنید و صرف نظر نمائید و ببخشید (و رفق و مدارا نمائید، خدا شما را می‌بخشد) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است.
در پایان نیز باید توجه نمود که ضرورت رفق و مدارا نمودن و تحمل کردن رفتارهای نسنجیده کودکان خود، امری کاملا روشن می‌باشد چرا که آنان در طریق رشد و تکامل هستند، آن‌ها هنوز درکشان کامل نشده است، و خوب و بد کارها را به راحتی تشخیص نمی‌دهند، با آداب اجتماعی آشنا نیستند، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها برایشان بی‌معناست، خواسته‌ها و انتظاراتشان لباس منطق بر تن نپوشیده است و همچنان در خیالات و پندارهای کودکانه خویش غوطه ورند.
 
کنجکاوی و انرژی زیادشان اغلب آنان را به انسانهای شلوغ و پر درد سر مبدل ساخته و اعمال و رفتار ناسنجیده و آزار دهنده را ویژگی طبیعی‌شان ساخته است. والدین و بزرگسالان باید این موقعیت کودکان را بدرستی درک کرده، با بردباری بسیار خود را برای تحمل کردار نادرست آنان آماده سازند تا از امتحان بزرگ و سخت دوران کودکی فرزندان سر بلند برون آیند.

5 .بر آورده نمودن احتیاجات آنان
 

این نکته نیز شایان توجه است که فرزندان ما دارای احتیاجات بسیار زیادی هستند خصوصا در مواجهه با والدین خود، به جهت جلب توجه نمودن نسبت به آنان، دوست دارند احتیاجا تشان بر آورده گردد. به دلیل این که کودکان سرشار از فقر و احتیاج می‌باشند و نیازها و احتیاجات بسیار زیادی به آنان دارند به حدی که احتیاجات و کمبود‌های کودکان نسبت به والدین خود نمایان و روشن می‌باشد. آنان دارای نیازهائی از جمله نیازهای جسمانی، نیازهای عاطفی، نیازهای روانی و ... از آنان مسکینانی راستین ساخته است. آن‌ها جز در پرتو کمک و حمایت بزرگ‌ترها و والدین قادر به رشد و تکامل و حتی ادامه حیات نیستند. بنابراین، بر بزرگسالان است که مستمندان درگاه خویش را یاری دهند و در رفع نیازمندیهای آنان بکوشند. همانگونه که امام سجاد (علیه السلام) در بیانی نورانی می‌فرمایند:.. وَالمَعُونَة لَهُ. (20) یعنی : و یاری کردن اوست.

6. ترک لجاجت با کودک
 

فرزندان نیاز به تخلیه خود دارند و از هر دری وارد می‌شوند که بتوانند در خود نسبت به دیگران و یا هم نوعان خود جذاب جلوه دهند و در این کار یا موفقند و یا این که شکست می‌خورند. بدین جهت گاهی در جلب توجه نمودن خود، به مذاق دیگران نا خوشایند است لذاست که فرزند از حربه‌ی لجاجت و حرف گوش ندادن استفاده می‌کنید. آن‌ها نیز در خورشان خود کمال طلبند و از هر دری وارد می‌شوند تا به کمال برسند و کمال خود را در جذب طرف مقابل می‌بینند کودکان، به خاطر نداشتن آگاهی لازم و درک کافی، کمبودها و نقص‌های بسیار دارند. آن‌ها چه بسا به لجاجت با والدین و بزرگسالان برخاسته، باعث آزار آن‌ها می‌شوند. در چنین موقعیتی بزرگ‌ترها باید با کودکان مدارا کنند و از لجاجت و مخاصمه با آنان جدا بپرهیزند. طبق سخن امام سجاد (ع) این روش برای رشد و هدایت کودکان مناسب‌تر است ... وَتَرک مُمَاحَکَتِهِ فَاِنَّهُ اَدنَی لِرُشدِهِ. (21) یعنی : و عدم تحریکش [با عیبجوئی و خرده‌گیری]، که بی‌شکّ این برخورد به هدایت و رشد او نزدیک‌تر است. البته باید توجه داشت که برخی از لجاجت‌ها و خیره سری فرزندان به کفر می‌انجامد همانگونه که فرزند نوح، نصیحت و اندرز پدر را نشنید و تا آخرین نفس دست از لجاجت و خیره سری بر نداشت و سرانجام در میان امواج طوفان گرفتار و غرق شد.

نکته پایانی
 

در پایان بیان این نکته ضروری به نظر می‌رسد که از کلام امام سجاد علیه السلام می‌توانیم استفاده کنیم که اسلام برای حفظ خانواده اهمیت فراوانی قائل است و به هیچ وجه، متلاشی شدن پیوند خانوادگی بین والدین و فرزند را نمی‌پذیرد و این که در زندگی زناشوئی حفظ حقوق و رعایت حقوق متقابل والدین نسبت به فرزندان می‌باشد. چرا که رعایت حقوق والدین از دستورات مهمّ الهی است که در ردیف توحید آمده است و گویای این حقیقت است که پس از شرک، بزرگ‌ترین گناه، بی‌حرمتی به پدر و مادر و رعایت نکردن احترام آن‌هاست؛ و فلسفه آن نیز روشن است، چه آنکه قوام جامعه انسانی به قول مرحوم علامه طباطبائی به قوام خانواده است و قوام خانواده از یک طرف به پدر و مادر و از طرف دیگر به فرزندان است. اگر فرزندان نسبت به والدین خود بی‌اعتنا باشند یکی از پایه‌های اساسی خانواده را از بین برده‌اند، زیرا این بی‌اعتنایی به تدریج رواج پیدا می‌کند و در نتیجه انگیزه تولید نسل و تربیت به کلی از جامعه رخت بر بسته افراد از تشکیل خانواده، سرباز می‌زنند در نتیجه نسل بشر به سرعت رو به انقراض می‌گذارد. (22) اساساً با بیانات مختلف، این مطلب را القا و تفهیم می‌کند. در برخی آیات، آن را سنّت انبیا دانسته و از قول عیسای مسیح (علیه‌السلام) چنین نقل می‌فرماید: وَ بَرًّا به والدتی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّ (23) یعنی : و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و (نسبت به مردم) ستمگر و سنگدل قرار نداده است؛ و نیز درباره یحیای شهید می‌گوید: وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا (24) یعنی: و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و (نسبت به مردم، زورگویی) سرکش و نافرمان نبود. که ازاین آیه شریفه استفاده هائی می‌شود اولا: مقام و منصب، ما را از یاد والدین غافل نکند، پیامبر هم باید نسبت به والدین نیکی کند؛ و بَرًّا بِوالِدَیْهِ (25) ثانیا: نیکی به پدر و مادر، نمودار تقوای الهی است. کانَ تَقِیًّا وَ بَرًّا بِوالِدَیْه (26) ثالثا: آن نیکی به والدین مورد ستایش است که در آن هیچ گونه نافرمانی و سلطه‌جویی نباشد. بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا (27) رابعا : ترک نیکی به والدین، نشانه‌ی عصیان و سرکشی است؛ و لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا (28) بدین جهت کسی که نسبت به نعمت والدین نیز قدر ناشناسی کند عصیان بزرگی مرتکب شده است. به طور خلاصه می‌توانیم بیان کنیم که اسلام عزیز اهمیت شایانی به تربیت داده است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. (مریم/51)
2. (مریم/55)
3. (احزاب،59)
5. (تحریم،6)
6. (استفاده شده از کتب حدیثی، سی دی گنجینه نور)
7 . (تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 257)
8. (تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 257)
9 .(ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص: 18)
10 .(پرتوی از قرآن، ج 6، ص: 82)
11.(کودک از نظر وراثت، ص 154)
12.(جمعه،2)
13. (تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 257)
14. (یادداشت‌ها، ج 1، ص: 96)
15. (تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 257)
16 .(محجه البیضاء، فیض، ص 417)
17.(نزهة النواظر فی ترجمة معدن الجواهر، ص، 87)
18.(تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 257)
19 .(تغابن، 14)
20 .(تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 257)
21 .(تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 257)
22 .(تفسیر المیزان، ج 7، ص 516)
23 .(سوره مریم، آیه 32.)
24 .(سوره مریم، آیه 14.).
25 .(سوره مریم، آیه 14.).
26 . (سوره مریم، آیه 14.).
27 .(سوره مریم، آیه 14.).
28 .(سوره مریم، آیه 14.).
 

منابع
1. قرآن کریم
2 .سید رضی، شرح و ترجمه نهج البلاغه، پنجم، فیض الاسلام، تهران، موسسه تالیفات فیض الاسلام،1379
3 .قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، چ 11، تهران،1383 ش
4. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل الشیعه، قم، موسسة آل البیت (ع)، 1405 ه. ق، چاپ دوم.
5 . فلسفی، محمدتقی، گفتار فلسفی کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران، هیأت نشر معارف اسلامی، 1368 قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
6 . ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی عطایی، تهران، انتشارات علمیه اسلامی، 1363
7. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403، چاپ سوم
8 .صدوق، خصال، تصحیح علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی، 1362.
9 .مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، اول/ تهران، دار الکتب الاسلامیه،1374 ش
10. ورام ابن ابی فراس، ابوالحسین، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دارصعب و دارالتعارف، بی‌تا.
11 . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، دوم، تهران، انتشارات اسلام،1378 ش
12. بهشتی، احمد، تربیت کودک در جهان امروز، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377.
13. حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، اول، تهران، کتاب فروشی لطفی،1404 ق